پای استخبارات افغانستان در جایی میلنگد؟
------------------------
۸ صبح : استخبارات در یک کشور، ستون فقرات یا مغز دولت است. در ادبیات سیاسی، استخبارات به سازمان مخفی و سری دولت گفته میشود که وظیفهی آن حفظ مرزهای فکری_عقیدتی، دستیابی به اطلاعات دشمن، حفظ اطلاعات محرمانهی دولت، جلوگیری از اقدامات خصمانهی دشمن، تامین امنیت شهروندان، حمایت از دستگاه دیپلماسی و پاسداری از منافع ملی در سطح داخلی و بینالمللی است. بهمنظور دستیابی به این وظایف، سالانه بودجهی محرمانه و بسیار گزاف برای استخبارات در نظر گرفته میشود. آیا استخبارت ما دشمن را میشناسد؟ جاسوسان ما کیها هستند و آیا آنان ناتوان اند یا پولهای اوپراتیفی خرج مسایل دیگر و نخبهگان استخباراتی میشود؟ بایدها و نبایدهای استخبارات افغانستان پس از این چه میتواند باشد؟
آیا استخبارات ما دشمن را میشناسد؟
سان تزو، نظریهپرداز مشهور چینی در کتاب هنر جنگ خود میگوید: «اگر شما خود تان و دشمنتان را شناختید، از نتیجهی صد نبرد هراس نداشته باشید و هراسان نباشید، چون که نخواهید باخت.» یا به قول جان کینگ، استخبارات «چراغ دستی فرماندهان در جبهات، نورافگن سیاستگذاران در جنگ و ستارهی جهتدهندهی سیاسیون در بازیهای بزرگ میباشد.» از این جهت، آیا واقعاً نبردی بدون اطلاعات، شمشیرزدن در تاریکی نیست؟ آیا سازمان استخبارت کشور میفهمد که دشمن کجا است؟ دشمن چه میکند؟ دشمن کجا میخوابد؟ پلانهای محاربهای و عملیاتی دشمن چه است؟ اگر سازمان استخباراتی افغانستان این موارد را میداند، پس با دشمن در کشتن مردم افغانستان نقش دارد و اگر نمیداند، کارکرد این نهاد منتفی و غیرعملی است.
جاسوسان ما کیها هستند و پولهای اوپراتیفی کجا مصرف میشود؟
جاسوس کسی است که به گونهی ناشناس در مناطق جنگی بهمنظور دسترسی به اطلاعات دشمن وارد قوای آن میشود و اطلاعات مورد نیاز دشمن را به دولت و یا سازمان استخباراتی انتقال میدهد. هر جاسوسی باید سه ویژهگی ذیل را داشته باشد.
۱. مغز سرد: منظور از مغز سرد این است که جاسوس نباید جاهطلب باشد و باید هدفش خدمت به مردم و دولت باشد. آیا جاسوسان دولت افغانستان، در شرایطی که نظام اقتصادی و سیاسی تاکید بر منافع فردی بهجای منافع جمعی دارد، از چنین خصوصیاتی برخوردار اند؟
۲. قلب گرم: قلب گرم شجاعت، دلیری و دلچسبی یک جاسوس را نسبت به مسلک و وظیفهاش به نمایش میگذارد. آیا با خیانتهای مکرر نخبهگان حاکم در قدرت سیاسی با سرنوشت سربازان شجاع و دلیر و همآهنگی با دشمن از درون ساختار سیاسی و استخباراتی افغانستان، شجاعت و دلچسبی جاسوسان ما، هنوز باقی است؟
۳. دستان پاک: آنانی که وارد سازمانهای استخباراتی و جاسوسی میشوند، باید مرتکب خیانت ملی، فساد اداری و اخلاقی، سوء استفاده از صلاحیت و مقامشان نشده باشند. آیا جاسوسان ما، چنین ویژهگیهایی را دارند؟
پس اگر جاسوسان ما جاهطلب نیستند، هدفشان خدمت به وطن است و مرتکب خیانت و سوء استفاده از صلاحیت و مقامشان نشدهاند و دلچسبی نسبت به این مسلک دارند، چرا از تحرکات دشمن بیخبر هستیم؟ واقعیت این است که یا جاسوسان ما توانایی انجام وظایفشان را ندارند و یا پولهای اوپراتیفی به جای مصرفشدن برای کسب اطلاعات، به جیبهای نخبهگان امنیتی میرود. اگر پولهای اوپراتیفی بهمنظور فهم عملکردهای دشمن مصرف میشد، حمله بر دانشگاه کابل هیچگاهی اتفاق نمیافتاد. حمله بر دانشگاه کابل اوج ناتوانی و ضعف نهاد استخباراتی افغانستان است.
بایدها و نبایدهای استخبارات افغانستان
حکومت افغانستان مکلف است که در راستای تقویت سازمانهای استخباراتی کشور، بهخصوص سازمان استخبارات مرکزی تلاش کند تا کمکهای فکری، لوژستیکی، مالی و نظامیرا برای این سازمان فراهم سازد. ضمن فراهمسازی این کمکها، فکر استخباراتی را تقویت کند. کوشش شود که این سازمان تحت مدیریت شخصیتهای ملیگرا و وطنپرست باشد تا از گزند کسانی که خیانتپیشه هستند، در امان بماند. بنابراین استخبارات افغانستان باید موارد زیر را جدی بگیرد.
الف- باید تهدیدات داخلی را شناسایی، تحلیل و تجزیه کند و به کمک استخبارات داخلی که شامل فعالیتهای ضد جاسوسی و مبارزه با جرایم است آنرا دفع کند.
ب- باید استخبارات خارجی را ریشهیابی کند و برای دفع و طرد تهدیدات بیرون مرزی، عملیاتهای نفوذی را انجام دهد.
پ- باید از استخبارات تجارتی و مالی نظارت داشته باشد. یعنی جمعآوری اسرار مالی و تجارتی کشور و نهادهای بینالمللی و خارجی را در اولویت کاریاش قرار دهد.
ج- باید محاسبهی دقیق از استخبارات نظامیداشته باشد. یعنی برنامهی جمعآوری، تحلیل و تجزیهی اطلاعات در مورد ساختارها، پرسونل، قابلیتها و دکترین نظامیکشورهای متخاصم را در دستور کارش قرار دهد و عملیاتهای نفوذی انجام دهد.
د- باید فعالیتهای ضد جاسوسی داشته باشد. یعنی برنامهی کشف، شناسایی و دفع جاسوسان خارجی و افراد نفوذی در میان ساختارها و ادارات دولتی را بهطور مداوم دنبال کند.
سازمان استخبارات مرکزی افغانستان نباید فراموش کند که در سه سطح همین اکنون در جنگ است:
1. سطح فردی – شخصیتی: در این سطح، در درون و بیرون سازمانهای استخبارتی، یکنوع مبارزه و جنگ میان کارمندان و جاسوسان وجود دارد که برای دسترسی به اطلاعات محرمانه یا افشای خاینان از ترورهای شخصیتی تا ترور فزیکی استفاده میشود. از آنجایی که بخش بزرگ جنگ افغانستان، جنگ تحمیلی و استخباراتی است، دشمن افراد زیادی را در ساختارهای اساسی کشور ما جابهجا کردهاند تا افراد متعهد را ترور و یا اغوا کنند.
2. سطح سازمانی – دولتی: در این سطح، سازمانهای استخباراتی با استخبارات بیگانه یا دولت دیگری میجنگند. همین اکنون افغانستان میدان جنگ سازمانهای استخباراتی کشورهای مختلف است. تعدادی از کشورها به گونهی مستقیم در جنگ علیه ما شرکت دارند.
3. سطح بینالمللی – جهانی: این سطح ناظر به بیثباتکردن جوامع، از هم پاشیدهگی بلوکها و نظامهای اقتصادی، حملات تروریستی و جاسوسی، حمایت از گروههای تروریستی و نظامیو مافیایی مواد مخدر و به راهاندازی جنگهای روانی و ایدیولوژیکی در سطح جهان است. چیزی که سالهای سال است، در آتش آن میسوزیم.
و اما سخن آخر
از آنجاییکه حاکمیت، ثبات سیاسی و نوع استقلالیت دولتها به فعالیتهای سازمانهای استخباراتی و جاسوسی آن بستهگی دارد، کیفیت و کمیت سازمانهای استخباراتی یک دولت میتواند منافع ملی و اهداف ملی آن دولت را تضمین کند. بنابراین سازمان استخبارات مرکزی افغانستان باید از چهار نوع استراتژی در شرایط کنونی استفاده کند:
۱. استراتژی ترور و توطیه.
۲. استراتژی جنگهای فکری – روانی.
۳. استراتژی جلب و جذب همکاران در درون دشمن، با پول یا هر وسیلهای ممکن دیگر.
۴. استراتژی انفجار و سرکوب منابع درونی و بیرونی دشمن